پریماه برقیپریماه برقی، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

پریماه جان

معذرت خواهی از گل دخترم

سلام پری ماه جان عزیزم امروز عصر شمارو بردیم سوار قطار شهر بازی شدین. من از صبح سرگیجه داشتم و حالم اصلا خوب نبود به بابایی گفتم برگشتیم خونه دفترچه ام رو برداشتیم و رفتیم بیمارستان الهی مامان فدات بشه که بادیدن دکتر و بیمارستان گریه میکنی وقتی بهم سرم وصل کردن کلی گریه کردی با اینکه بابایی شمارو میبرد حیاط ولی اونقد گریه کرده بودین که نفس نفس میزدین. معذرت میخوام مامان کاش شمارو میدادیم به عمه مهری و خودمون میرفتیم بیماررستان الهی مامان فدات بشه که دیدن این صحنه ها رو دوست نداری. منو ببخش مامانی. دوستت دارم گل دختر خودم عاشقتم عزیزدلم بوس بوس بوس ...
13 شهريور 1394

سیسمونی برای بچه خاله سمیه

عزیزدلم خاله جون سمیه هفته بیست و شش بارداری رو سپری می کنه مامان جون حمیده در گیر سیسمونی و جهیزیه خاله عاطفه است. دو سه روز پیش من و شما و بابایی و مامان جون حمیده رفتیم بازار تبریز تا سیسمونی خاله سمیه رو مامان جون حمیده از مغازه هایی که بابا مهدی میشناخت بخره. تقریبا همه سیسمونی رو خریدیم و تخت و کمدش هم موند برای دو روز دیگه که اونم بابایی با عمو رحیم رفتن آوردن خونه خاله سمیه و مام خونه خاله سمیه منتظر بابایی بودیم که خاله جون برات سوپ درست کردن و خوردین و کلی هم هندوانه خوردین و با عروسکهای ساحل جون ( قراره اسم بچه خاله سمیه ساحل باشه) بازی کردین بعد بابایی تخت و کمدرو آوردن و ساعت نه راه افتادیم تو باران اومدیم خونمون. دست با...
11 شهريور 1394